معنی فروتنی و کرنش
حل جدول
تواضع
فروتنی
کرنش
تواضع
فروتنی و تواضع
کرنش
تعظیم و فروتنی
کرنش
تواضع و فروتنی
کرنش
کرنش
تعظیم
لغت نامه دهخدا
کرنش. [ک ُ ن ِ] (اِ) کورنش (در ترکی). گورنیش (در ترکی جغتایی). سر فرودآوردن. تعظیم. (فرهنگ فارسی معین). سرفرودآوردن علامت خضوع را. بعلامت تکریم دوتا شدن. تعظیم کردن. (یادداشت مؤلف). رجوع به کرنش کردن شود.
فروتنی
فروتنی. [ف ُ ت َ] (حامص مرکب) افتادگی. خضوع. تواضع. مقابل برتنی و کبر و عجب. نرم گردنی. خفض جناح. (یادداشت بخط مؤلف):
فخرش بفضل و اصل بزرگ وفروتنی است
وین هر سه چیز نیست برون از شمار او.
فرخی.
کرنش کردن
کرنش کردن. [ک ُ ن ِ ک َ دَ] (مص مرکب) تعظیم کردن. سر فرودآوردن. خم شدن به قصد تعظیم وتکریم. رکوع. (یادداشت مؤلف). رجوع به کرنش شود.
فرهنگ عمید
فروتنی، تواضع،
سر فرود آوردن در برابر شخص بزرگ،
مترادف و متضاد زبان فارسی
احترام، تعظیم، تکریم، حرمت، سلام
فرهنگ فارسی هوشیار
سرفرود آوردن، تعظیم کردن، خضوع
فرهنگ معین
(کُ نِ) [تر.] (اِ.) تعظیم کردن، سر فرود آوردن در برابر بزرگان.
فارسی به آلمانی
Gehorsam [noun]
معادل ابجد
1322